یه آدم معمولی

ساخت وبلاگ

عبور میکند ز تو،نقشی در خیال من

هبوط میکند ز غم،اشکی در میان من

عشق چاره شد بر این حال زار من

ظهور میكند ز درد،شعری در هوای من

بالاخره كامل شد

یه آدم معمولی...
ما را در سایت یه آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9yeadamemamolif بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 4 بهمن 1401 ساعت: 21:37

مگه نمیگن هر شب یه روزی داره یا نمیگن تاریک ترین لحظه شب درست پیش از طلوع خورشیده! پس این آفتاب لعنتی کی میخواد طلوع کنه ؟.اینروزا شدیدا دارم فکر میکنم هرچی تو کتابا خوندیم چرت محض بود! یه مشت آت و آشغال قشنگ که به خوردمون دادن تا سردرگم توی سردرگمی باشیم و سر کار باشیم توی این سرکاریی که هستیم...ل یه آدم معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت یه آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9yeadamemamolif بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 2:41

بال و پر گشودن پرنده کوچک
آرام آرام تا خود خورشید رفت
تا در تلالو طلایی آن گم شد
ای کاش وزیدن نسیمی کوچک
پایانی برای یک شمع نبود.

از : خودم :)

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱ساعت ۴:۲۴ ب.ظ  توسط یه آدم معمولی  | 
یه آدم معمولی...
ما را در سایت یه آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9yeadamemamolif بازدید : 121 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 2:41

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر، نامه رسان من و  توستگوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توستروزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چشم جهانی نگران من و توستگرچه در خلوت راز دل ما کس نرسیدهمه جا زمزمه‌ی عشق نهان من و توستگو بهار دل و جان باش و خزان باش ار، نهای یه آدم معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت یه آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9yeadamemamolif بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 2:41

اشعه ای پخش شد
بادی وزید
بارانی بارید
و خزان آخر شد
وقتی جوششی نیست برای گفتن کوششی ندارم
تنها تصور میکنم در خواب نیستم
این دفعه هستی و میشنوی


درمیان کیهانی که سراسر وطن من است
روز فرخنده ای که تورا خواهم دید 
در کدامین تقویم تدوین شده است؟

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ساعت ۹:۵۰ ق.ظ  توسط یه آدم معمولی  | 
یه آدم معمولی...
ما را در سایت یه آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9yeadamemamolif بازدید : 125 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1396 ساعت: 2:41

از کوچه دلبستگی تازه پیچیده بودم بیرون که یه بوته امین الدوله روی دیوار آجری رنگ و رو رفته ای نگاهم رو دزدید. برگ های سبز کمرنگ انگور که برای سهم آفتاب بیشتر میجنگیدن از لا به لای شاخه های تازه جون گرفته که تازه دست در دست بهار حلقه کرده بودن نذاشتن قدم از قدم بردارم.سر که چرخوندم دیدم درست سر کوچه خاطره ام.عجب بلوایی بود. همه جور صدایی شنیده میشد از خنده مستانه تا زار زار های گریه. مثل همیشه دیدن زمین دست نخورده سر کوچه ته دلم رو لرزوند. چه عمارتی میشد اینجا ساخت. بنایی با شکوه و بلند که سایه اش تا بعد کوچه کهنسال با اون درخت های بید معرکه اش برسه.گاهی رد شدن از فعل رفتن سخت ترین کار ممکنه. هرچی بود گذر کرد و گذر کردم از حس هایی که مرداب وار منو به موندن میخوندن. وقتی راه بیوفتی کم کم روی دور میوفتی و کم کم سرعت رد شدن ها از کنارت زیاد میشه. به خودم که اومدم کوچه های زیادی رو رد کرده بودم یه آدم معمولی...ادامه مطلب
ما را در سایت یه آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : کوچه پس کوچه های شمرون,کوچه پس کوچه های تنهایی,کوچه پس کوچه های دل, نویسنده : 9yeadamemamolif بازدید : 127 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 0:20

بگذار آینه های تو در تو قضاوتمان کنند

یا تو افسونگری

یا من شیدا

و به هر سوی حکم یکیست

یه آدم معمولی...
ما را در سایت یه آدم معمولی دنبال می کنید

برچسب : قضاوت,قضاوت ممنوع,قضاوت نکنیم, نویسنده : 9yeadamemamolif بازدید : 115 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 0:20